هرکس یه جوری خسته است یکی از زندگی یکی از درس یکی از کار یکی هم شاید مثل من خسته کننده باشه
تمام عمرم این شعرو خوندم اما هیچکس نفهمید من چی میگم
هیچکس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهایم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه های پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لجطه های بی کسی
درد بی کس ماندنم را حس نکرد
انکه با اغاز من مانوس یود
لحظه پایانم را حس نکرد
گاهــی آدم دلــش می خواهـد کفــش هایش را دربیــاورد، یواشکی نوک پـــا، نوک پــا ... از خودش دور شــود، دور دور دور
اما هرچی دور میشم تنها تر میشم شاید اقبال من اینطور باشه شاید اونم خسته شده از من
نظرات شما عزیزان: